خلاصه فارسی و انگلیسی رمان به سوی فانوس دریایی To the Lighthouse اثر ویرجینیا وولف
خلاصه فارسی و انگلیسی رمان به سوی فانوس دریایی To the Lighthouse اثر ویرجینیا وولف
ویرجینیا وولف۱ (۱۸۸۲ـ۱۹۴۱) رماننویس، منتقد و مقالهنویس انگلیسی، همچون جیمز جویس از ابداع کنندگان و پیشروان استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن (Stream of Consciousness) و تکگویی درونی (interior monologue) در رمان است.
رمانهای ویرجینا وولف به خاطر نثر شاعرانه و سمبلیک بودن، مورد توجهاند. در این آثار، پیرنگ و حرکات شخصیتها چندان مورد تأکید نیستند، بلکه جنبه روانشناختی شخصیتهاست که مورد توجه و تأکید است. نویسنده بیشتر به حالات، تفکرات و درک شهود و ترکیب خاطرات، و در کل به دنیای درون میپردازد. دنیای عادی، یا به عبارت دیگر دنیای خارج، برای او فقط نقش زمینه را بازی میکند.
ویرجینیا وولف عمدتاً در نوشتههایش به مسائلی که به زمان مربوط میشوند، میپردازد. متمرکز شدن بر روی موضوع زمان، زمینة توجه به پدیدههایی چون خاطره، تغییر و مرگ میشود. رمانهای این بانوی نویسنده، ریشه در خاطراتش دارد.
همانطور که دوران کودکیاش زمینة رمان به سوی فانوس دریایی است، و مرگ برادر عزیزش، توبی، در رمانهای اتاق یعقوب و امواج منعکس گردیده است.
بیشتر شخصیتهای رمانها از افراد طبقة متوسط و روشنفکری هستند که خود نویسنده متعلق به آن است؛ و محل وقوع بیشتر داستانها در لندن است؛ جایی که خود، بیشتر عمرش را در آن گذراند.
به سوی فانوس دریایی، معروفترین اثر ویرجینیا وولف است؛ رمانی که به نوعی تاریخچة زندگی خود نویسنده است؛ و ویرجیینا وولف خود این موضوع را در نامهها و خاطراتش یادآور شده است.
بیشتر شخصیتهای این رمان، یک همتا، و یا به
عبارت دیگر، یک المثنی از خود در زندگی واقعی دارند.
در ۲۷ ژوئن ۱۹۲۵ زمانی که ویرجینیا وولف تصمیم به
نوشتن این رمان گرفته بود، در دفتر خاطراتش نوشت: «من نام جدیدی برای کتابهایم
اختراع کردهام، که جایگزین واژه «رمان» خواهد شد. یک نام جدید توسط ویرجینیا
وولف.اما چه نام جدیدی؟ مرثیه؟
به سوی فانوس دریایی در واقع مرثیهای است برای پدرش، سوگنامهای برای برادر مردهاش، توبی، و خواهر نیمه جانش، استلا، و برای دوران کودکیاش.
جان هاولی رابرتز معتقد است که به سوی فانوس دریایی بحثی است دربارة روابط انسانی و روابط رسمی. و به این نکته میپردازد که ارزشهای ماندگاری ابدی در زندگی نیست، بلکه در هنر است. این رمان درباره شرح روابط بین والدین نویسنده است.
نویسنده هایی هستند که زبانشان مانند شعر جاریست ، حرکت می کند ، از مغزتان عبور می کند و به تمامی بدنتان می رود . زبانشان لطیف است و بسیار شاعرانه ، زبانشان پر رمز وراز و سرشار از استعاره ها ، کنایه ها و تلمیح هایی که نثر خویش را به آن می آمیزند . این نوع نوشتن که در قرن بیستم بوجود آمد را سیلان ذهن می گویند . سبکی که می تواند در آثاری چون آثار ویرجینیا وولف، پر از استعاره و توصیف باشد و می تواند چون آثار جویس پر از کنایه و تلمیح و طنز .
ویرجینیا وولف در به سوی فانوس دریایی کم تر از همه ی آثارش به فمینیسم پرداخته است . از نام کتاب شروع می کنیم : به سوی فانوس دریایی ، شاید خواننده در ابتدا تصور کند که بایک داستان حادثه ای و مهیج روبروست ، از آن دست داستان هایی که ژول ورن زیاد دارد . اما اصلا ً این طور نیست ، فانوس دریایی کنایه ای ست از شناخت ، شناخت خویشتن و طبیعت ، شناخت روزگار و این فانوس نیازبه یک متصدی دارد ، به کسی که بوسیله ی آن دیگران را به شناختی بس شگرف در خویشتن برساند و آن کسی نیست به جز خانم رمزی .
توضیحات بیشتر در ادامه مطلب
داستان از سه بخش تشکیل شده است ، بخش اول که بیشترین حجم کتاب را هم در بر می گیرد ، پنجره نام دارد . پنجره معانی مختلفی می تواند داشته باشد . شاید پنجره ای برای ما برای شناخت قهرمانان داستان ، شاید پنجره ای برای قهرمانان داستان تا از آن به فانوس دریایی برسند و شاید خود داستان که با راوی های مختلفی و به عبارتی دیگر از پنجره های مختلفی روایت می شود .
در این بخش، نویسنده داستان، یک روز خانواده رمزی را همراه با مهمانان آنان ، از زبان خودشان روایت می کند . این روایت راویان مختلفی دارد و این یکی از برجسته ترین نکات رمان است که از زبان راوی های مختلف روایت می شود . زندگی تک تک شخصیت های داستان با تفصیلی باورنکردنی از زبان خودشان بیان می شود . زندگی و بیان همه ی آنها در خانم رمزی به اشتراک می رسد که حلقه ی پیوند تمامی قهرمانان داستان است . قسمت دوم کتاب : زمان می گذرد ، روایتی سریع از سرنوشت قهرمانان داستان طی ده سال آینده است و این که خانم رمزی می میرد ، خانواده ی رمزی از هم می پاشد و دیگر اتفاقات کوچک و بزرگی که می افتد .
بخش سوم و پایانی داستان تحت عنوان فانوس دریایی ، برمی گردد به این که در غیاب خانم رمزی قهرمانان داستان دوباره به خانه ی قدیمی برمی گردند ، آقای رمزی و پسرهایش به فانوس دریایی می روند ، لی لی بریسکو نقاشی اش را در حالتی که به شهود رسیده است کامل می کند و کارمایکل به شهرت زیادی در شعر دست می یابد . همه ی آنها راه خویش را پیدا می کنند و به شناخت می رسند . در واقع خانم رمزی که واسطه ی شناخت آنها از زندگی بود به آرزویش می رسد .
به سوی فانوس دریایی رمان بسیار دشواری ست و همراه با خانم دالاوی و موج های ویرجینیاوولف جز شاهکارهای ادبیات جهان به شمار می رود .
خانواده رمزی برای گذراندن تعطیلات به یکی از جزایر هبرید آمدهاند. شبی از اواسط ماه سپتامبر است. خانم رمزی به کوچکترین فرزندش، جیمز شش ساله، قول داده است که روز بعد او را برای گردش به سوی فانوس دریایی ببرد که هرشب روشن شدنش را میبینند. اما پدر اعلام میکند که روز بعد هوا نامساعد خواهد بود. گفتگویی در این زمینه میان پدر و مادر و فرزندان و میهمانان درمیگیرد. هیچ مجادلهی معین و آشکاری رخ نمیدهد.شگفتآورترین چهره، خانم رمزی است که قادر است همه را درک کند و به کمک حسی عمق درون هریک را دریابد و در نتیجه هرچه را جستجو میکنند به ایشان ارزانی دارد. مجلس شبانه با آشتی کامل وی با شوهرش پایان مییابد. آنگاه شب به پایان میرسد و زمان میگذرد: روزها و فصلها و سالها، همراه با توفانهای زمستانی و گلریزان بهار و گرمای تابستان و دلتنگیهای پاییز، از پی هم سپری میشوند. و شبی، خانم رمزی به ناگهان میمیرد. دختر بزرگش، پرو، نیز مدتی بعد، هنگام تولد نخستین فرزندش از دنیا میرود و سرانجام اندرو ،برادر پرو، نیز بر اثر اصابت بمبی در ایام جنگ جان میبازد. سالها و سالها میگذرد. دیگر کسی به آن خانه متروک، که خطر ویرانی تهدیدش میکند، نمیآید. و درست هنگامی که همه چیز در حال نابودی است اعضای خانواده بازمیگردند تا سیر ویرانی خانه نشسته است متوقف سازد. اما همه چیز تغییر کرده است: تنها فانوس دریایی، بیحرکت، در جای همیشگی خود باقی است و حال میتوان به گردشی رفت که آن همه سال در اندیشهاش بودند. اما در نظر جیمز این دیگر همان فانوس رؤیاهایش نیست و وی پدر را با این احساس همراهی میکند که در برابر فرمانی مستبدانه سرخم کرده است و نسبت به خودخواهیهای پدر تنفری عمیق احساس میکند. لیلی بریسکو، که او نیز با خانواده همراه است، به قایقی که به سوی فانوس دریایی میرود چشم دوخته است، و با مرور زندگی خود و دیگران و با یادآوری خاطره خانم رمزی متوجه میشود که وی چه قدرت شگفتی داشت.
این رمان سه قسمت دارد:
در نیمه نخست رمان، یک روز عادی تعطیلات تا هنگام خواب شخصیتها روایت میشود، اما ناگهان فاصله زمانی ده سالهای در چند صفحه خلاصه میشود. جنگ جهانی اول، مرگ خانم رمزی و دو فرزندش پس از رسیدن به بزرگسالی، متروک شدن خانهای که تعطیلات را در آن میگذراندند، همگی در بخش "زمان میگذرد" گنجانده شده است. این بخش پرحادثهترین حرکت رمان را دربر دارد.
بخش میانی شرح دگرگونی ها و خرابی خانه ی رمزی است.
بخش پایانی داستان تحت عنوان فانوس دریایی ، برمی گردد به این که در غیاب خانم رمزی قهرمانان داستان دوباره به خانه ی قدیمی برمی گردند ، آقای رمزی و پسرهایش به فانوس دریایی می روند ، لی لی بریسکو نقاشی اش را در حالتی که به شهود رسیده است کامل می کند و کارمایکل به شهرت زیادی در شعر دست می یابد . همه ی آنها راه خویش را پیدا می کنند و به شناخت می رسند . در واقع خانم رمزی که واسطه ی شناخت آنها از زندگی بود به آرزویش می رسد.
فانوس دریایی کنایه ای ست از شناخت ، شناخت خویشتن و طبیعت ، شناخت روزگار و این فانوس نیازبه یک متصدی دارد ، به کسی که بوسیله ی آن دیگران را به شناختی بس شگرف در خویشتن برساند و آن کسی نیست به جز خانم رمزی.
Plot Overview
Note: To the Lighthouse is divided into three sections: “The Window,” “Time Passes,” and “The Lighthouse.” Each section is fragmented into stream-of-consciousness contributions from various narrators.
“The Window” opens just before the start of World War I. Mr. Ramsay and Mrs. Ramsay bring their eight children to their summer home in the Hebrides (a group of islands west of Scotland). Across the bay from their house stands a large lighthouse. Six-year-old James Ramsay wants desperately to go to the lighthouse, and Mrs. Ramsay tells him that they will go the next day if the weather permits. James reacts gleefully, but Mr. Ramsay tells him coldly that the weather looks to be foul. James resents his father and believes that he enjoys being cruel to James and his siblings.
The Ramsays host a number of guests, including the dour Charles Tansley, who admires Mr. Ramsay’s work as a metaphysical philosopher. Also at the house is Lily Briscoe, a young painter who begins a portrait of Mrs. Ramsay. Mrs. Ramsay wants Lily to marry William Bankes, an old friend of the Ramsays, but Lily resolves to remain single. Mrs. Ramsay does manage to arrange another marriage, however, between Paul Rayley and Minta Doyle, two of their acquaintances.
During the course of the afternoon, Paul proposes to Minta, Lily begins her painting, Mrs. Ramsay soothes the resentful James, and Mr. Ramsay frets over his shortcomings as a philosopher, periodically turning to Mrs. Ramsay for comfort. That evening, the Ramsays host a seemingly ill-fated dinner party. Paul and Minta are late returning from their walk on the beach with two of the Ramsays’ children. Lily bristles at outspoken comments made by Charles Tansley, who suggests that women can neither paint nor write. Mr. Ramsay reacts rudely when Augustus Carmichael, a poet, asks for a second plate of soup. As the night draws on, however, these missteps right themselves, and the guests come together to make a memorable evening.
The joy, however, like the party itself, cannot last, and as Mrs. Ramsay leaves her guests in the dining room, she reflects that the event has already slipped into the past. Later, she joins her husband in the parlor. The couple sits quietly together, until Mr. Ramsay’s characteristic insecurities interrupt their peace. He wants his wife to tell him that she loves him. Mrs. Ramsay is not one to make such pronouncements, but she concedes to his point made earlier in the day that the weather will be too rough for a trip to the lighthouse the next day. Mr. Ramsay thus knows that Mrs. Ramsay loves him. Night falls, and one night quickly becomes another.
Time passes more quickly as the novel enters the “Time Passes” segment. War breaks out across Europe. Mrs. Ramsay dies suddenly one night. Andrew Ramsay, her oldest son, is killed in battle, and his sister Prue dies from an illness related to childbirth. The family no longer vacations at its summerhouse, which falls into a state of disrepair: weeds take over the garden and spiders nest in the house. Ten years pass before the family returns. Mrs. McNab, the housekeeper, employs a few other women to help set the house in order. They rescue the house from oblivion and decay, and everything is in order when Lily Briscoe returns.
In “The Lighthouse” section, time returns to the slow detail of shifting points of view, similar in style to “The Window.” Mr. Ramsay declares that he and James and Cam, one of his daughters, will journey to the lighthouse. On the morning of the voyage, delays throw him into a fit of temper. He appeals to Lily for sympathy, but, unlike Mrs. Ramsay, she is unable to provide him with what he needs. The Ramsays set off, and Lily takes her place on the lawn, determined to complete a painting she started but abandoned on her last visit. James and Cam bristle at their father’s blustery behavior and are embarrassed by his constant self-pity. Still, as the boat reaches its destination, the children feel a fondness for him. Even James, whose skill as a sailor Mr. Ramsay praises, experiences a moment of connection with his father, though James so willfully resents him. Across the bay, Lily puts the finishing touch on her painting. She makes a definitive stroke on the canvas and puts her brush down, finally having achieved her vision.
لیست شخصیت ها
Character List
Mrs. Ramsay - Mr. Ramsay’s wife. A beautiful and loving woman, Mrs. Ramsay is a wonderful hostess who takes pride in making memorable experiences for the guests at the family’s summer home on the Isle of Skye. Affirming traditional gender roles wholeheartedly, she lavishes particular attention on her male guests, who she believes have delicate egos and need constant support and sympathy. She is a dutiful and loving wife but often struggles with her husband’s difficult moods and selfishness. Without fail, however, she triumphs through these difficult times and demonstrates an ability to make something significant and lasting from the most ephemeral of circumstances, such as a dinner party.
Mr. Ramsay - Mrs. Ramsay’s husband, and a prominent metaphysical philosopher. Mr. Ramsay loves his family but often acts like something of a tyrant. He tends to be selfish and harsh due to his persistent personal and professional anxieties. He fears, more than anything, that his work is insignificant in the grand scheme of things and that he will not be remembered by future generations. Well aware of how blessed he is to have such a wonderful family, he nevertheless tends to punish his wife, children, and guests by demanding their constant sympathy, attention, and support.
Lily Briscoe - A young, single painter who befriends the Ramsays on the Isle of Skye. Like Mr. Ramsay, Lily is plagued by fears that her work lacks worth. She begins a portrait of Mrs. Ramsay at the beginning of the novel but has trouble finishing it. The opinions of men like Charles Tansley, who insists that women cannot paint or write, threaten to undermine her confidence.
James Ramsay - The Ramsays’ youngest son. James loves his mother deeply and feels a murderous antipathy toward his father, with whom he must compete for Mrs. Ramsay’s love and affection. At the beginning of the novel, Mr. Ramsay refuses the six-year-old James’s request to go to the lighthouse, saying that the weather will be foul and not permit it; ten years later, James finally makes the journey with his father and his sister Cam. By this time, he has grown into a willful and moody young man who has much in common with his father, whom he detests.
Paul Rayley - A young friend of the Ramsays who visits them on the Isle of Skye. Paul is a kind, impressionable young man who follows Mrs. Ramsay’s wishes in marrying Minta Doyle.
Minta Doyle - A flighty young woman who visits the Ramsays on the Isle of Skye. Minta marries Paul Rayley at Mrs. Ramsay’s wishes.
Charles Tansley - A young philosopher and pupil of Mr. Ramsay who stays with the Ramsays on the Isle of Skye. Tansley is a prickly and unpleasant man who harbors deep insecurities regarding his humble background. He often insults other people, particularly women such as Lily, whose talent and accomplishments he constantly calls into question. His bad behavior, like Mr. Ramsay’s, is motivated by his need for reassurance.
William Bankes - A botanist and old friend of the Ramsays who stays on the Isle of Skye. Bankes is a kind and mellow man whom Mrs. Ramsay hopes will marry Lily Briscoe. Although he never marries her, Bankes and Lily remain close friends.
Augustus Carmichael - An opium-using poet who visits the Ramsays on the Isle of Skye. Carmichael languishes in literary obscurity until his verse becomes popular during the war.
Andrew Ramsay - The oldest of the Ramsays’ sons. Andrew is a competent, independent young man, and he looks forward to a career as a mathematician.
Jasper Ramsay - One of the Ramsays’ sons. Jasper, to his mother’s chagrin, enjoys shooting birds.
Roger Ramsay - One of the Ramsays’ sons. Roger is wild and adventurous, like his sister Nancy.
Prue Ramsay - The oldest Ramsay girl, a beautiful young woman. Mrs. Ramsay delights in contemplating Prue’s marriage, which she believes will be blissful.
Rose Ramsay - One of the Ramsays’ daughters. Rose has a talent for making things beautiful. She arranges the fruit for her mother’s dinner party and picks out her mother’s jewelry.
Nancy Ramsay - One of the Ramsays’ daughters. Nancy accompanies Paul Rayley and Minta Doyle on their trip to the beach. Like her brother Roger, she is a wild adventurer.
Cam Ramsay - One of the Ramsays’ daughters. As a young girl, Cam is mischievous. She sails with James and Mr. Ramsay to the lighthouse in the novel’s final section.
Mrs. McNab - An elderly woman who takes care of the Ramsays’ house on the Isle of Skye, restoring it after ten years of abandonment during and after World War I.
Macalister - The fisherman who accompanies the Ramsays to the lighthouse. Macalister relates stories of shipwreck and maritime adventure to Mr. Ramsay and compliments James on his handling of the boat while James lands it at the lighthouse.
Macalister’s Boy - The fisherman’s boy. He rows James, Cam, and Mr. Ramsay to the lighthouse.
مطالب خیلی جالبی دارین
لطفا به ما هم سر بزنید اگه مایلید تبادل لینک کنیم خبرم کنید خوشحال میشم